5/1/90

سلام سلام صد تا سلام . ستایش ما ستایش ما

                                           سال نو مبارک

وقت گل صنوبره عیدی ما یادت نره.

خانوم گشنگه عید شما مبارک. نوروز سال 91 رو بهت تبریک میگم. ان شا اله سالی پر از سلامتی و خوشی و شادابی داشته باشی . و یک سال دیگه به اهدا

سلام سلام صد تا سلام . ستایش ما ستایش ما

                                           سال نو مبارک

وقت گل صنوبره عیدی ما یادت نره.

خانوم گشنگه عید شما مبارک. نوروز سال 91 رو بهت تبریک میگم. ان شا اله سالی پر از سلامتی و خوشی و شادابی داشته باشی . و یک سال دیگه به اهداف عالیه ات  ((دویتر)) شدن نزدیکتر شده باشی. خانومم امیدوارم همه سالهات بهتر از سال قبل باشه و همیشه در سایه الطاف پروردگار با امید و شادابی زندگی خوش و خرمی داشته باشی.هیچ وقت طعم شکست رو نبینی و اگر هم دیدی ازش به عنوان پل پیروزی استفاده کنی تا به مدارج بالاتر و عالیتر برسی. قربون گلم برم من.دختر گل مامانش. ناز خوشگل مامانش. ستایش جون مامانش.

خانوم طلا نمی دونم خاطرات عیدت تو این چند خط جا میشه یا نه ولی من سعیم رو میکنم تا همه چیز رو به طور خلاصه پوشش بدم.

خوشگل من روز اول عید قبل از سال تحویل ما با عجله از خواب پریدیم و سریع شما رو بیدار کردیم و بدو بدو رفتیم پایین پیش مامانی و بابابزرگ تا سال تحویل با هم باشیم. نزدیک سال تحویل احساسات بر من غلبه کرد و چون اولین سالی بود که پدرم بین ما نبود کلی گریه کردم و پشت سرمن مامانی و بابابزرگ  و بابا هم گریه کردند و به اتفاق هم دعا کردیم و قرآن خوندیم و آرزوی سلامتی و شادی برای همه کردیم.

بعد از سال تحویل من و بابات طی یک عملیات هیجان انگیز تصمیم گرفتیم که جلوی موهای شما رو که خیلی بلند بشه یک مقدار کوتاه کنیم ولی تا ما شروع کردیم شما زدی زیر گریه  و سرت رو تکون دادی که بابا به زور شما رو نگه داشت و من که دلم می سوخت هی می گفتم ولش کن.خلاصه چشمت روز بد نبینه بابات جلوی موهات رو کج کوتاه کرد  و مجبور شدیم خیلی موهات رو کوتاه کنیم تا مثل پسرها بشی و همه اطرافیان ما رو شماتت کنند که موهای بچه رو عیدیه خراب کردید. الان شما شبیه پسرها شدی و خلاصه  اگر گوشواره هات نبود هیچ کس متوجه جنسیتت نمی شد. بعد از اون من شما رو به حمام بردم و بعد به خونه مامان سارا رفتیم. خونه مامان سارا خیلی شلوغ بود برای اینکه ما عید نو داشتیم و اولین عیدی بود که عزادار بودیم خلاصه تا ساعت 11 شب مهمون پشت مهمون میومد ولی به شما وپارسا خیلی خوش گذشت و تا تونستید آتیش سوزوندید.  هرکس هم در مورد موهای شما نظر داد.ومن مجبور بودم برای تک تک افراد فامیل توضیح بدم که دلیلش چی بود.ولی خانوم بلاخوب عیدی جمع کردیها.خلاصه روز دوم عید من له و خسته از خواب بیدار  شدم و بعد از انجام کارهای صبحانه و کارهای شما به دو سه جا برای عید دیدنی رفتیم که شما دلی از عزا درآوردی و انقدر آجیل و شکلات خوردی که فکر کنم تا سال دیگه ات بس باشه و من رو مجبور می کردی تا بلند بشم و هی وسایل پذیرایی رو از میزهای مردم جمع کنم.روز سوم عید همگی با عمه و عمو و دخترعمه و پسرعمه ات خونه بابابزرگ برای ناهار جمع شدیم و توی حیاط جوجه کباب در ست کردیم باپلو که خیلی خوشمزه بود و خیلی به همه خوش گذشت و شما و ملیکا ومهدی کلی با هم بازی کردی و شما هم کلی شیرین زبونی میکردی و کلمه عمه و عمو رو که تازه یاد گرفتی هی میگفتی و دل همه رو میبردی. شب خونه دخترعمه ات برای عیددیدنی بودیم و چون عمو امیرت ماشینش رو تازه فروخته و ماشین ندارند ما خانوادگی اونها رو بردیم و رسوندیم. راستی یادم رفت بگم ،خاله الهام یک نی نی 3 سانتی توی دلش داره.خلاصه ما شب اونها رو بردیم و به اصرار اونها مجبور شدیم شب رو خونه اونها بمونیم.و صبح به اتفاق هم به آبشار تهران نزدیک پارک چیتگر رفتیم و بعد از برگشتن به خونه با مامان سارا اینها به خونه دخترعمه محبوبه رفتیم و خونه اونها جون میداد برای  خرابکاری که من فقط دنبال شما میدویدم و وسایل رو ازت میگرفتم  خانوم شیطونه حسابی داری روی ورزش من کار میکنی ها!جیگر طلا  از اونجا هم خونه عمه آذر رفتیم . شب برگشتیم  ومن صبح به اداره اومدم و الان شما و بابا با هم توی خونه هستید. شاید از فردا شما رو با خودم بیارم تا توی مهد ثبت نام کنم . امیدوارم مهد رو دوست داشته باش. قربونت برم.