ستایشستایش، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات ستایش

14/8/91

1391/8/14 13:23
نویسنده : مامان و بابا
96 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل قشنگم. دیروز عید غدیر بود و همه جا تعطیل بود.به خاطر همین ما روز پنج شنبه به خانه جدیدمون اسباب کشی کردیم تا بتونیم مقداری از کارها رو تو تعطیلات پیش ببریم.شما رو هم که یک هفته است پیش این و اون میگذاریم و این باعث شده که دلمون برای هم تنگ بشه و شما هم یک مقدار بهونه گیر شدی.

عزیزم دیروز یک حرف جالبی زدی وقتی بابا داشت یک حرف جدی رو تند تند به من میزد،شما فکر کردی که ما داریم دعوا میکنیم. به خاطر همین اومدی و به بابا گفتی ((نکن. مامان خسته است.)) و ما دوتایی کلی قربونت رفتیم.

من وقتی شما رو تو بغلم میگیرم میگم خیلی دوستت دارم و شما درجواب میگی من هم دوستت دارم. الیه قربون شیرین زبونیهات برم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

زیباترین گل پسرو گل به سر دنیا
2 دی 91 12:49
ماشاالله نمکه نمک