ستایشستایش، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات ستایش

30/6/95

1395/6/30 23:38
نویسنده : مامان و بابا
90 بازدید
اشتراک گذاری

سلام. گل گلی مامان.سلام دختر خوشگل مامان.سلام خوواهر بزرگتر و مهربان مامان.

عزيز دلم الان که این مطالب رو مینویسم ساعت یازده و نیم شبه و شما رو به زور خوابوندیم تا فردا زود بیدار شی.آخه دختر گلم فردا اولین روز کلاس. بندیته و شما میخوای به کلاس اول بری.خیلی خوشحالم که یک دوره دیگه زندگیت داره شروع ميشه و خیلی ناراحتم که یک دوره از زندگیت گذشته.عزیز دلم امیدوارم فردا آغاز گر موفقیتها و پيشرفتهاي بزرگ زندگیت باشه.میدونم که شما توانایی همه موفقیتها رو داری پس سعیت رو بکن و باعث افتخار من و بابا و تمام فامیل باش.قربونت برم.

خانم خوشگله الان نوزده روزه که ما میزبان یک مهمون خوشگل و کوچولو به اسم نیایشهستیم.اسم قشنگش رو شما گذاشتی وما هم مخالفتی نکردیم آخه خیلی به اسم شما میومد و ما هم میخواستیم که شما در بزرگ کردن خواهرت سهیم. باشی.گل دخترم خواهرت روز یازده شهریور یعننی روز تولد شما بدنيا اومده و ما این اتفاق رو به. فال نیک میگیریم..دوست دارم در تمامی مراحل زندگيتون مثل همین روز تولد باهم و پشت و پناه هم باشید.دختر عزیزم یکخورده یکخورده یک کوچولو حسودي میکنی با اینکه هممون سعی میکنیم بیشتر به شما توجه کنیم. ولی باز هم آخرش کار خودت رو میکنی.بقیه مثل خاله و دایی و عمو و عمه میترسند زیاد به نيايش توجه کنند.آخه شما سریع خودت رو میرسونی و عکس العمل نشون میدی به خاطز همین فعلا همه به شو ما توجه میکنند.امیدوارم به درسههات لطمه ای وارد نشه.دوستت دارم الان نیتیش رو پاهامه.و ناراحته بعدا بهتر مینویسم.دوستت دارم عشقم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)