ستایشستایش، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات ستایش

30/5/92

1392/5/30 14:22
نویسنده : مامان و بابا
110 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خانوم گلی . دیشب با بابا رفته بودیم پاساژ بوستان در میدان پونک و یکی از ماشینهای اونجا رو که برای حمل بچه ها بود برای شما اجاره کردیم و شما تمام مدت فکر میکردی که راننده ماشین هستی و کارهایی که بابا پشت فرمان انجام میده رو انجام میدادی . حتی وسطش باموبایل حرف میزدی . یکبار هم پیاده شدی و ماشینت رو شستی . کارهات برام جالب بود. ما جلوی یکی از مغازه ها ایستاده بودیم و شما داشتی بازی میکردی که دیدم اسم همکلاسیهات رو داری با فارمیلی هاشون میگی و فکر کردم که اسم اون دو تا رو برات بنویسم تا بزرگ شدی یادت بمونه.اسم یکیشون مریم باغچه سرایی که خیلی بامزه تلفظ میکنی. . دیگری آوینا لطفی . پرهام و متین و پارسا و زهرا هم از همکلاسیهات هستند که فامیلیشون رو نمیگی. تو مهدکودک قبلیت هم یک همکلاسی د اشتی به اسم ایلیا کمیجانی که خیلی قشنگ اسمش رو تلفظ میکردی. راستی دیروز خاله سیما مربیت گفت که داره به موازات من چند تا شعر حافظ رو باهات کار میکنه. از اول مهر هم قرار است کلاسهاتون عوض بشه و با یک مربی دیگه باشی . که من بیشتر از تو ناراحتم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)